سفارش تبلیغ
صبا ویژن
free-java.blogfa

ابزار وبلاگ

سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ترنم یاس
قالب وبلاگ
لینک دوستان

به نام ایزد یکتا

سلام گلهای خوبم.

جانم برا گلهای خوبم بگه ...باید فکر کرد

مدتی است که عوارض کم تحرکی

 اذیت میکند ما را .

با دوستان تصمیم گرفتیم بریم سالن بدن سازی،

.متوجه شدیم ساعت برنامه سالن با وقت ما جور نیست ،

کلاس خصوصی هم که باجیب ما جور نشد.

گفتند که در پارک مراسم ورزش وسلامتی برگزار میشه .

 ما هم که کلا اهل ورزش و ازاین قرتی بازیها نبودیم .

(که از بد حادثه مبتلا شده بودیم )

قبول کردیم بریم پارک ورزش از خودمون در و کنیم.

که چشمتون روز بد نبینه . مسلمون نشنوه کافر نبینه!!!!

ورزش چی چی ؟ کشک چیچی؟

خوب آخه بنده های مخلص خدا (نعوذ بالله) این همه وسیله

 بدن سازی برای آقایون ردیف چیدین . خوب چهار متر

 کرباسی برزنتی چیزی هم یک گوشه اش بکشید

برا خانمها

بروند ورزش کنند.

با چادر که نمیشود ورزش کرد .

 تازه اگر هم بشود مثلا در حضور برادران مخلص!!!!

 میشه بری مثلا مسگری  یا دوی ثابت تمرین کنی؟؟؟؟

حالا یک عده ای مثل من شرمم اومد . دست از پا دراز تر از خیر ورزش گذشتم.

خوب یک عده ای براشون مهم نیست  خوب!!!!

به جای این که کله پر ریش و لا اله الا الله تکون بدید نچ نچ کنید

خوب یک فکری بردارید محیط مناسب بشه کسی هم

زبونش دراز نباشه که ((میخوایم ورزش کنیم کجا بریم؟))

آخه من باید چقد حرص بخورم

کی میخواین درست بشین آخه؟

 


[ چهارشنبه 91/12/16 ] [ 1:5 صبح ] [ ترنم یاس ] [ نظرات () ]

نمیدانم هیچ توجه کرده اید که گویی ما نمیتوانیم اندازه درست هر کاری را نگهداریم؟

منظور من زیاده روی ها و کند رویهای مختلفی است که مبتلا به آن هستیم .

مثلا ناگهان فردی را آن قدر بزرگ میکنیم که نعوذ باالله به عرش اعلی میچسبانیمش  و بعد ناگهان از همان بالا او را رها میکنیم که چنان با مخ بخورد به زمین که تا دنیا دنیاست نتواند از جا برخیزد!

در همه امور همین گونه ایم ...مثلا بعضی را دیده اید که گویی تظاهر به بی قیدی برایشان معادل پرستیژ و شخصیت شده؟ آنقدر سعی میکنند که خودشان را باشخصیت جلوه بدهند که گویی این لباس شخصیت به تنشان زار میزند .

ویا بعضی آنقدر تظاهر به تقید میکنند که اطرافیان را به تنگ میآورند .

فکر میکنم این اشکال بزرگی باشد که اندازه هر موضوعی را نمیدانیم و دچار تند روی و کند روی میشویم .

وقتی بچه بودم در کتاب قصه های خوب برای بچه های خوب داستانی خواندم . خلاصه قصه درمورد شاگرد آهنگری  بود که روزی کوزه استادش رو میشکنه و زمانی که کنار ظرف شکسته اش گریه میکرده مردم به او پول دادند تا بره و کوزه جدیدی بخره اما وقتی دید در آمد اون روزش از بقیه روزها بیشتر بوده این کارو ادامه دادو تبدیل به یک گدای دوره گردشد که شهر به شهر همراه یک گدای دیگه میگشت و گدایی میکرد . تا رسید به شهری که مردمش به گدایان کمک نمیکردند . وقتی علت را جویا شدند دیدند که در این شهر برای هر امری مکان و متولی هست برای گرسنگان ،درماندگان ، مستمندان، افراد جویای کار و... و مجبور شد تا تن به کار بدهد .

این یک واقعیت است که زمانی که انتظار داریم مردم رفتار خاصی را انجام بدهند به لوازم و ملزومات آن توجه کنیم . و آن را فراهم کنیم تا جای بهانه  جویی باقی نماند.

وقتی از فرزندمان انتظار احترام داریم باید قبلا با او محترمانه برخورد کرده باشیم و به او شخصیت داده باشیم .

وقتی انتظار داریم باعفت رفتار کند باید محیط زندگی را از عوامل بی عفتی خالی کنیم .

وقتی میگوییم حجاب حد اقل 4 تا مکان تفریحی مخصوص دختران درست کنیم  تا آنها هم جایی داشته باشند کمی آسوده شوند.

وقتی به پسرمان میگوییم نجابت حد اقل امکان تشکیل زندگی ساده را برایش مهیا کنیم.

نمیشود که هیچ اقدامی نکرد و فقط ایراد گرفت!!

هر کسی به سهم خودش وظیفه ای دارد!

 

 


[ شنبه 91/12/12 ] [ 12:35 صبح ] [ ترنم یاس ] [ نظرات () ]


.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

لینک های مفید
صفحات دیگر
امکانات وب


بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 9
کل بازدیدها: 143866